مرد فقیرى بود که همسرش کره میساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت. آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت و مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید... روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند ! هنگامى که آنها ...
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دوانتهای چوبی می بست... چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.... برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید...
امید
شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر می گشت و به عقب خیره می شد. ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟ پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به بخشش داشت.
عشق امیری به شاهزاده خانمی گفت: من عاشق تو ام. شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر...
یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند : از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند... ادامه در ادامه مطل...
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند… ادامه در ادامه ...
جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی، با لباس ژنده و پر از گرد و خاک و دست و صورت کثیف، خسته و کوفته، به یک دهکده رسید. چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود. او جلوی یک مغازه میوه فروشی ایستاد و... دنباله داستان در ادامه مطلب...
قوی کسی است که ، نه منتظر میماند خوشبختش کنند.و نه اجازه میدهد بدبختش کنند .
لطفا به ادامه مطلب برويد ...
بذل و بخشش بهلول در حمام روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند.با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد. کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نس...
روزی انیشتین به چارلی چاپلین هنرمند بزرگ گفت :«می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟ این است که همه کس حرف تو را می فهمد!» چارلی هم خنده ای کرد و گفت:« تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو
شده چیست؟
این است که هیچکس حرف تو را نمی فه...
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده...
چقدر ایمان خوب است ! چه بد می کنند آنها که می کوشند انسان را از ایمان محروم کنند.
چه ستمکار مردمی هستند این به ظاهر دوستداران بشر ! (طرفداران آزادی و مدرنیسم و بَسا مدرن).
دروغ می گویند ، دروغ نمی فهمند یا می فهمند و نمی خواهند ، نمی توانند بخواهند ، اگر عشق نباشد چه آتشی زندگی را گرم کند ؟
اگر ...
خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد
قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند
نه از آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند. دکتر علی ...