شهری که آخرالزمان در آنجا رخ خواهد داد!!

نوشته شده توسط:صادق | ۰ دیدگاه

سلیمان، فرزند داود، با ادامه کاری که پدرش آغاز کرده بود، شهر را گسترش داده و معبد مقدس یا معبد سلیمان را که امروزه معبد اول خوانده می شود، در اورشلیم بناکرد. پس از مرگ سلیمان، با خروج ده قبیله بنی‌اسرائیل از دایره حکمرانی اورشلیم، این شهر اهمیت خود را به تدریج از دست داد. هفتاد سال پس از میلاد مسیح، یهودیان علیه رومی های مسلط بر شهر شورش کردند که این نافرمانی موجب شد سپاه روم، شهر را با خاک یکسان کند.

پس از گرویدن کنستانتین، امپراطور روم به آئین مسیح، اورشلیم به تدریج به شهری مسیحی تبدیل شد. کلیسای مرقد مقدس، به دستور کنستانتین در اورشلیم ساخته شد و سیل زائران مسیحی به شهر سرازیر شدند. این کلیسا در مکانی واقع است که به اعتقاد مسیحیان، مسیح در آن به صلیب کشده شده است. در زمان خلیفه دوم مسلمین، قلمروی اسلام تا اورشلیم افزایش یافت و به سال 638 میلادی یا 15 هجری، این شهر به تصرف سپاهیان اسلام درآمد. تا آن هنگام، ورود یهودیان به شهر همچنان ممنوع بود.

در دوران حکمرانی مسلمانان، یهودیان در ازای پرداخت مالیات اسلامی یک بار دیگر حق ورود به اورشلیم و زندگی در آن را پیدا کردند. مسلمانان در توصیف واقعه معراج معتقدند پیامبر اسلام در آن شب از روی سنگی که در اورشلیم یا القدس قرار دارد به آسمان هفتم عروج کرده است. در نگاه مسلمانان، بنیان مسجد الاقصی را داود نبی گذاشته و فرزندش سلیمان نبی آن را تکمیل کرده است. به عبارت بهتر، معبد نخست یهودیان، همان مسجد الاقصی است که در قرآن ذکر شده است.

جیمز کارول مسیحی و نویسنده روزنامه بوستون گلوب که در کارنامه ادبی او کتاب «شمشیر کنستانتین» دیده می شود که به نوعی تاریخچه جنگ یهودیان و مسیحیان در شهر بیت المقدس را بررسی کرده است؛ حالا برای نوشتن کتاب جدیدش و تجدید روحیه مسیحی به شهر بیت المقدس سفر کرده که برای سه دین یهود، مسیحیت و اسلام شهری مقدس محسوب می شود.

این کتاب او با عنوان «بیت المقدس، اورشلیم» درباره سنگی نوشته است که در روایات آمده رسول خدا از روی آن به معراج رفته است و این همان سنگی است که داوود و سلیمان نبی آن را در این مکان قرار داده اند و وقتی از این سنگ که گنبدی روی آن بنا نهاده شده است و «قبه الصخره» نام برده می شود.

یهود می گوید این سنگ را اجدادشان بنا نهاده است و مسیحیان معتقدند که اثر پای عیسی مسیح روی آن نمایان است و در قرآن آمده است که پیامبر خدا از روی آن به سوی آسمانها رفته است. او وقتی این کتاب را درباره وضعیت معیشتی شهر بیت المقدس یا اورشلیم می نویسد از روحی معنوی صحبت می کند که در این شهر جریان دارد و حضور خدا را در جای جای آن می توان احساس کرد و می توان یکی از معجزات این شهر را این طور تعریف کرد که این روح معنوی در عمق وجود سه دین اسلام، مسیحیت و دین یهود جاری است و همان پیروان این ادیان در بازدید از شهر اشک هایی بر چشمانشان جاری می شود و در حقیقت غیر از مسائل اشغالگری صهیونیست‌ها می توان این شهر را شهر خدا خطاب کرد که همه پیروان و مومنان به ادیان خود در آن احساس معنوی خاصی پیدا می کنند.

کارول در کتاب خود تب اورشلیم را انگیزه و شور و حرارتی برای تمام ادیان خطاب می کند که از آن شهری می سازد که به عنوان پرده ای برای ترسیم آخرالزمان برای تمام ادیان مجسم می شود. کارول اعتقاد دارد بیت المقدس را می توان به دو صورت واقعی و رویایی تصور کرد.

از سویی بیت المقدس شهر مسلمانان است که با سیم خاردار صهیونیست‌ها به قسمت های مختلفی تقسیم شده است که هر یک از پیروان ادیان ذکر شده در قسمت های مختلف آن مشغول عبادت هستند. و از سویی بیت المقدس شهری است که متعلق به ادیان مختلف است که هر کدام مقصد و آخرالزمان خود را در آنجا تصور می کنند و سعی می کنند پایگاهی در آن داشته باشند که از هم اکنون آمریکا صهیونیست‌ها را در آنجا به بهانه های مذهبی مستقر کرده است و هر گونه کشتار مسلمانان را به همین بهانه توجیه می کند...

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...