راننده ی پراید داد کشید، من نگاهش کردم و گازش را گرفتم. توی دلم گفتم: خفه شو.
وقتی رسیدم در شرکت بسته بود. پارک کردم جلوی در آپارتمان نیم ساخته ی کناری. کارگر از بالا داد کشید:” خانوم ، ماشینتو اینجا نذار” گفتم : ” خفه شو”! و جای ماشین را عوض کردم.
دستم را که روی زنگ شرکت گذاشتم انگار که اتصالی داشته باشد، همینطور برای خودش زنگ خورد.حسین آقا از پشت آیفن داد کشید، خانوم جان صبرکن! دلم نیامد بگویم ” خفه شو” البته ” خف” را گفتم اما بقیه اش توی گلویم ماسید.
ده دقیقه ای دیر رسیده بودم، جلسه شروع شده بود، آقای رئیس گفت: خانم ایکس، عجب ترافیکی! گفتم :خفـــه شو! عضو جدید جلسه، مهندس جوانی بود، از این جوجه فکلی های تازه لیسانس گرفته که فکر می کنند هر پروژه ای را می توانند به بهترین وجه انجام دهند و کل جهان و سیستمهایش را متحول کنند. نظرات مختلفی داشت، به کار همه عیب و ایراد گرفت. به نقشه های عزیزم که چقدر برایشان زحمت کشیده بودم توهین کرد. با هر ایرادی که می گرفت یک خفه شو نصیبش می شد.
جلسه که تمام شد خانم مهندس “زد” سراغم آمد و احوالپرسی گرمی کردیم. بعد با چشمهای ریزش دوسه بار سرتاپایم را چک کرد و گفت: چقدر چاق شدی. گفتم: خفه شو! البته بعد از خفه شوی این یکی، چیز دیگری هم گفتم که چون خانواده اینجاست از عنوان کردنش معذورم.
مسیر شرکت تا خانه را با آخرین سرعتی که ماشین توانش را داشت، راندم!پشت چراغ قرمز اول، پسرک ده دوازده ساله ای چسبید به شیشه ماشین و شروع کرد به دستمال کشیدن، دویست تومنی را از لای پنجره رد کردم، گفت: خانوم! این که پفک نمکی هم نمی شه، گفتم : خفه شو!
نرسیده به خانه، تازه یادم آمد که “لپ لپ” و ” مداد رنگی” که دیشب قولش را به بچه داده ام، نخریدم. دور زدم! لوازم التحریری شلوغ بود انگار که مردم به جای نان هم مداد می خورند، گفتم آقا اون جعبه مداد رنگی رو میدین! گفت خانوم صبر کن به نوبت! گفتم: خفه شو!
به خانه که رسیدم پسرک از مهد آمده بود و نشسته بود روی پله ی جلوی خانه ، چشمهای سرخش معلوم بود که تا توانسته زار زده. بغلش کردم و لپ لپ و مداد رنگی را دادمش، تا آمدم بگویم تو مرد شدی نباید گریه کنی، با هق هق گفت: مامان خفه شو …
- داستان درویش و زاهد و دخترک کنار رودخانه
- داستان چنگیزخان مغول و شاهین پرنده
- داستان آموزنده راز خوشبختی مرد فقیر
- داستان جالب مورچه و حضرت سلیمان (ع)
- داستان آموزنده – شکر گذار خدا باشیم
- داستان بسیار زیبای (قلب یک کرگدن)
- دانلود داستان هری پاتر و سنگ کیمیا
- داستان (مرد جوان)
- داستان هری پاتر و تالار اسرار
- داستان خواندنی ازدواج یوسف و زلیخا
- داستان آموزنده قاتل و میوه فروش
- ورژن جدید داستان روباه و کلاغ
- داستان آموزنده و کوتاه مادرشوهر
- داستان کوتاه و آموزنده – امتحان وزیران
- داستان مهلت خدا برای زندگی
- داستانک(پسر بچه)
- چند داستان کوتاه.........
- داستان راهب پیر و نمک مشکلات زندگی
- داستان مدرسه ای در استرالیا
- داستان آخه من یه دخترم!
- داستانک : تلافی!
- داستان طنز میمون و کلاه فروش
- داستان طنز ۴ داشنجو
- این داستان را حتماً بخوانید!
- داستان طنز ماجرای مربی مهد کودک و پوتین های یک کودک
- داستان طنز سیستم عامل همسر
- دو داستان طنز و جالب
- سه داستان جالب (عشق - زیبایی - امید)
- داستان طنز شیطنت ۱۶+
-
WinRAR
v5.50 Final -
Internet Download Manager
6.30 Build 8 -
Firefox Quantum
59.0.2 -
Telegram Desktop
1.2.15 -
Google Chorme
65.0.3325.181 -
Adobe Flash Player
29.0.0.113 Final -
Windows 10
RS3 v1709 March 2018
-
Bazaar
7.15.5 -
Telegram
4.8.5 -
SHAREit
4.0.58 -
WhatsApp Messenger
2.18.85 -
Instagram
38.0.0.0.38 -
Google Play services
11.9.76 -
ADM
6.4.0
-
بیوگرافی و عکسهای سارا و نیکا دو قلو های سریال پایتخت
۱۲ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۳۲ -
هزینه نیم میلیارد دلاری آمازون برای سریال ارباب حلقه ها
۱۲ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۶ -
دانلود فیلم Star Wars The Last Jedi 2017 دوبله بدون سانسور و حذفيات
۱۲ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۵۹ -
خالق Game of Thrones: هنوز پایان خوبی ندارم
۱۲ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۱۵ -
دانلود آلبوم جدید فرزاد فرزین - شانزلیزه
۱۲ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۱۸
نظرات
ارسال نظر